skip to main
|
skip to sidebar
Nazly
Writing Results in Idea
Monday, April 08, 2002
اين بلاگر منو کشت! دوباره امتحان می کنيم!
No comments:
Post a Comment
Newer Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
Blog Archive
►
2009
(3)
►
August
(1)
►
July
(1)
►
June
(1)
►
2008
(13)
►
December
(1)
►
August
(2)
►
July
(4)
►
June
(1)
►
March
(1)
►
February
(2)
►
January
(2)
►
2007
(23)
►
December
(2)
►
November
(1)
►
October
(2)
►
September
(4)
►
August
(2)
►
July
(1)
►
March
(1)
►
February
(2)
►
January
(8)
►
2006
(28)
►
December
(1)
►
November
(2)
►
September
(2)
►
August
(4)
►
July
(5)
►
June
(5)
►
May
(3)
►
April
(3)
►
March
(2)
►
February
(1)
►
2005
(5)
►
March
(3)
►
January
(2)
►
2004
(89)
►
December
(5)
►
November
(1)
►
October
(3)
►
September
(3)
►
August
(2)
►
July
(5)
►
June
(11)
►
May
(14)
►
April
(17)
►
March
(7)
►
February
(11)
►
January
(10)
►
2003
(93)
►
December
(4)
►
November
(6)
►
October
(6)
►
September
(7)
►
August
(12)
►
July
(2)
►
June
(6)
►
April
(7)
►
March
(20)
►
February
(11)
►
January
(12)
▼
2002
(88)
►
June
(16)
►
May
(40)
▼
April
(32)
من برای چي می خوام تز بدم؟! که خودمو اثبات کنم؟ يا...
فرهنگ به من گفته بود که دلتنگستان رو بخونم. همه ا...
به من گفتن توی اين يک سال چه کار می کردی پس؟! گفتن...
سلام، من يک نمايش عروسکی ديدم به اسم " تنهاترين زي...
همش تقصير شماهاست... مدت زيادی نبود که برنامه ام ن...
G1 رو شدمgutem .راضی نيستم. اگه چيزی به اسم اسعتدا...
منم دلم برای قرار های شرايتون تنگ شده... از اون بي...
اين وبلاگهای فارسی و وبلاگ نويسها هم دنيايي دارن ه...
سلام , بالاخره ما تصميم گرفتيم موضوع تزمون رو مشخص...
به نظر شما، ميشه يک نفر رو قبول نداشت، اما دوست دا...
من امشب رفتم تالار وحدت و برنامه ارکستر سمفونيک ته...
سلام ، نمی دونم سينما چهار رو چقدر مي شناسين. فيلم...
سحر بهش گرين کارت افتاد توی لاتاری. فقط توی خانواد...
امشب از ساعت8 به بعد کلی به من خوش گذشت ... آدم اي...
امشب امين گفت برای وبلاگم کنتر بذارم. به اين موضوع...
به خاطر يادداشت های قبلی رسيدم به حرف ازدواج. چرا...
ديشب با يک دوست خوب حرف زدم. حرف زدن بيشتر از نوشت...
امشب خونه ی مريم بودم. واقعا مهمونی خوبی بود. چون ...
حتما براتون پيش اومده که راجع به يک موضوعی فکر کرد...
من يک دفعه فهميدم که وبلاگ يعنی چي و اعتياد به وبل...
ميگه آدمها وقتی به هدفشون نمی رسن، سرخورده ميشن، ا...
فکرم حتی اونقدر متمرکز نيست که از قانون منع ورود ا...
گنجايش مغزم تازگی ها کم شده. هميشه فکر می کردم آدم...
سلام، 10 روز ديگه نمايشگاه کتاب شروع ميشه! اما من ...
سلام! راستش من هنوز نتونستم با وبلاگم کنار بيام......
يادم رفت اسم دوستای خوب قديميم رو بگم... چقدر لذت ...
فرخنده دختر ماهيه. اگرچه زياد نشناخته بودمش. خيلی ...
خوندن نوشته های شما بود که وسوسه ساختن اين صفحه رو...
...نزديک ترين به من. معلول بی واسطه من. تراوش های ...
بالاخره يه چيزی شد... اصلاح صفحه و لينکهای سمت چپ ...
من يک مقدار نسبتا زيادی با بلاگر مشکل دارم... البت...
اين بلاگر منو کشت! دوباره امتحان می کنيم!
No comments:
Post a Comment