Sunday, December 03, 2006

ویزای کاریم دو روز پیش رسید. پنج ساله. توی نامه همراهش ذکر شده بود که از حالا هر وقت بخوام می تونم مهاجرت بگیرم... گاهی با خودم فکر می کنم از وقتی تصمیم گرفتم تجربه زندگی رو در یک کشور دیگه داشته باشم، با همه مشکلاتش و گهگاهی سختیهاش، همه چیز خیلی عالی پیش رفته. همه چیز مرحله به مرحله نه فقط حل شد، بلکه به بهترین شکل ممکن حل شد
از اومدنم به اینجا با همه دردسر ها و وام و ... گرفته تا دوره تحصیلم با نتایج خیلی عالیش و بعد کارم که تا حالا بی نقص بوده. خیلی سریع گذشت، و همه چیز خوب گذشت. نه به این معنی که همه چیز خیلی راحت و نرم (به قول انگلیسیها) گذشت؛ کلی تلاش لازم بود، کلی شبهای سخت داشتم؛
مهم تر اینکه خیلی وقتها رو یادم میاد که با خودم نمی تونستم کنار بیام و مرتب فکر می کردم آیا تصمیمم از اول درست بوده یا نه... نه بخاطر خود مسیر تحصیل و کارم، بلکه بخاطر حواشی این مهاجرت و بخاطر اینکه چند تصمیم مهم زندگیم رو با هم گرفته بودم و ناگهان زندگیم زیر و رو شده بود، پرت شده بودم توی یک دنیای جدید ... از همه نظر جدید ... خیلی لحظات تردید داشتم؛ لحظاتی که از لحاظ روحی دچار ناآرومی بودم زیاد بودن... لحظاتی که حاضر بودم همه چیزم رو بدم و فقط یک کم امنیت و آرامش داشته باشم زیاد بودن...؛ و البته اینم بگم که هیچ کس اینو نمی دید و نمی تونست حدس بزنه... حتی خانواده و نزدیکانم... از نظر هم دوره ایهام و رییس دوره من با انرژی ترین و فعالترین و به قول چند تا از دوستام از قوی ترین بچه های اون مدرسه بودم... کسی نمی دید که چقدر دغدغه درونی دارم... و من بخاطر خیلی چیزها، باید که موفق می شدم. به هر بهایی... ؛
هم زمان با یک برنامه درسی خیلی فشرده، مرتب توی برنامه های مربوط به آینده شغلی شرکت کردم، نمایشگاهای مختلف، و کلی جستجو و بعد هم زمان با درس و امتحان، مراحل طولانی درخواست کار با مشکلات خاصش برای کسایی که اجازه کار ندارن و ... و ... و در نهایت نتیجه خوبی داد این تلاش... هنوز دو-سه ماه به پایان دوره ام مونده بود که پیشنهاد کار رو گرفته بودم... بین پایان دوره ام و آغاز کارم دو روز فاصله بود؛ حتی برای خودم فرصت انتقال از شهری به شهری رو هم نذاشته بودم ...و بگذریم... طولانی شد...؛
حالا سخت ترین قسمتش گذشته... هنوز هم لحظات تردید برمیگردن گاهی، کمتر؛ ولی هستن. حالا می دونم که تا اونجا که به مهاجرت برمی گرده، این لحظه های تردید ابدی هستن؛ ابدی