tag:blogger.com,1999:blog-34365452024-03-13T23:40:05.356+00:00NazlyWriting Results in IdeaUnknownnoreply@blogger.comBlogger342125tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-61452283975341493612009-08-01T02:15:00.002+01:002009-08-01T02:51:14.502+01:00بیشتر از چهل روز گذشت .. چهل روز تلخ و سیاه، ولی در عین حال پر از امید؛ چهل روز پر از نگرانی و التهاب... سخت ترین روزهای عمر من بیرون از وطنم؛ حتی روزهای اول هم که از ایران خارج شده بودم هیچ وقت به این شدت احساس دلتنگی نمی کردم؛دلتنگ ایران بودن؛ نه اینکه کمکی از دستم بربیاد، نه؛ همینکه همراه دوستانم باشم همراه مردم باشم؛ همینکه هوای دودگرفته تهران رو تنفس کنم ، همین که باشم، این روزها باشم توی Unknownnoreply@blogger.com12tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-4507601514310358042009-07-13T01:30:00.000+01:002009-07-13T01:32:05.130+01:00زمستان به جنگل سرایت کرده استو تبردارانفرصت ایستاده مردن را هماز درخت سبزدریغ می دارنددریغ!!؛ شعری ازمحمود اکرامیUnknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-72999921999925219782009-06-19T11:11:00.002+01:002009-06-19T11:14:49.003+01:00دلم می خواد خون گریه کنم؛ همین...؛ آرزو داشتم، از ته دل آرزو داشتم الان ایران بودم و اگه بخاطر پدر و مادرم نبود الان ایران بودم؛ Unknownnoreply@blogger.com4tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-64646622001095307102008-12-14T03:09:00.003+00:002008-12-14T03:18:52.890+00:00این روزها من زندگی نمی کنم؛ یعنی اسم این زندگی نیست...؛ کار...کار...کار...؛ جزء معدود لحظاتی که در حین کار کمی هم زندگی کردم وقتی بود که این برنامه رادیویی رو گوش کردم...؛ http://stillnessradio.blogspot.com/ قصد وبلاگ نویسی نداشتم اصلا و ندارم هم، یعنی خوب وبلاگ نویسی مال زنده هاست و من نیستم زیاد ،ولی دوست داشتم این رادیوی جدید رو به دوستانی که احیانا هنوز گذارشون به اینجا می افته معرفی کنم...Unknownnoreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-4035491524446120482008-08-09T20:10:00.007+01:002008-08-09T21:13:20.339+01:00هیچ احساس خوبی ندارم که اینجا رو تبدیل کردم به دفتر خاطرات مطلق؛ اونم خاطرات غیر روزمره تر؛ ولی فعلا چاره دیگه ای ندارم؛ تا وقتی که (اگه اون روز اصلا بیاد) شتاب زندگی یک کم کندتر بشه و آروم تر بشه همه چیز تا مجال پیدا کنم و مجال و مجال چاره ای نیست؛ به هر حال یک سفر اروپا رفتیم که خیلی خوب بود؛ شهرهایی رو که رفتیم قبلا هم دیده بودم؛ ولی این بار یک چیز دیگه بود... آخن شهر واقعا دوست داشتنی ای بود؛Unknownnoreply@blogger.com5tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-2577154376133214162008-08-09T19:45:00.002+01:002008-08-09T19:52:16.565+01:00هیچ فکر نمی کردم مارشال برمن اینجوری باشه؛ یکی از برنامه های فستیوال ادبیات (با اینکه به نظرم ادبیات ترجمه غلطیه شاید) اینجا سخنرانی مارشال برمن بود که لحظه های آخر تصمیم گرفته بود موضوع صحبتش رو از شهر و مدرنیسم تغییر بده و بیشتر بر محور کتاب آخرش صحبت کرد و نیویورک؛ من ولی فکر نمی کردم اینطور کاراکتری داشته باشه؛ با لباس خیلی غیر رسمی اومده بود و با اینکه سخنرانی ش رو کامل از رو خوند، بخش سوال Unknownnoreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-20959543011701313122008-07-15T23:41:00.003+01:002008-07-15T23:54:34.483+01:00چقدر عجیبه که آدم نگاهش و دیدش به یک شهر و فضاش می تونه تغییر کنه حتی با بازدید های کوتاه؛ عید امسال رفته بودیم منچستر و لیورپول که خیلی خوش گذشت و سفر خیلی خوبی بود. آخر این هفته هم دوباره دو روز رفتیم منچستر، ولی این دفعه نه برای تفریح، که برای دوره آموزشی و امتحان و اینا؛ منچستر به نظرم مثل منچستر قبلی دلچسب نبود. البته این بار جاهای قشنگ و توریستیش نرفتیم؛ راستش خیلی از محوطه و ساختمون های Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-13456159980475206752008-07-15T23:19:00.007+01:002008-07-15T23:40:46.722+01:00باله فلامنگو - سارا باراسجمعه شب رفتیم باله فلامنکو سارا باراس. یک رقاص اسپانیایی که خیلی توی اروپا شناخته شده است و برنامه هاش رکورد فروش رو شکستن چند بار. برنامه اش اصلا رقص سنتی فلامنکو و اسپانیایی نبود؛ و لباسها هم همینطور. لباسها رو خودش طراحی می کنه و طرح ها به نظر من فوق العاده هستن؛ درست مناسب رقص فلامنگو مدرن خودش. رقص ها خیلی خوب بودن؛ ولی البته جز ستاره های مرد این اجرا که دوستشون Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-34761447018399638972008-07-09T23:38:00.003+01:002008-07-09T23:54:48.153+01:00پریشب رفتیم بحث و گفتگوی تونی بن با دیوید دویس در مورد دموکراسی؛ با اینکه باید هر کدوم دو سر طیف سیاسی انگلیس باشن و کلی راجع به دموکراسی اختلاف نظر و بحث داشته باشند؛ اصلا اینجوری نبود. دیوید دیویس، عضو حزب راست، تازگی از مجلس عوام استعفا داده در اعتراض به قانون جدیدی که اجازه میده دولت افراد مشکوک به تروریسم رو چهل و دو روز بدون محکومیت نگه داره؛ و در نتیجه اصلا طرز نگاهشون به قضیه خیلی شبیه Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-81230940180242260842008-07-09T22:37:00.005+01:002008-07-09T23:35:54.132+01:00یک میلیون بوسه بر پوستمباله خیلی دوست دارم... اصلا کلا تماشای رقص رو خیلی دوست دارم؛ از ترکیب موسیقی با فرمهای زیبای بدن آدم لذت می برم. دو سه روز پیش رفتیم باله ، اجرای باله ملی انگلیس. دو ساعت و نیم و سه گروه با سه اجرا؛ باخ، و مالر ؛ همه اجراهاش خوب بود؛ شروع یک بخشش به نام اتودها ، خیلی جالب بود: هر گروه با صدای یک ساز ارکستر باله می رقصیدند و انگار که فقط یک ساز رو دنبال می کنند؛ مجموعه اش Unknownnoreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-16613332987904208552008-06-30T22:44:00.006+01:002008-06-30T23:57:46.765+01:00چند روز پیش با همکارم رفتیم ویمبلدون؛ خیلی تجربه جالبی بود، خیلی چسبید...؛ جلوی ویمبلدون توی یک زمین چمن بزرگ اول ردیف به ردیف ماشین پارک بود؛ بعد پشت سرش ردیف به ردیف چادر زده بودن و پشتش محلی که باید توی صف می ایستادیم. اونایی که چادر زده بودن برای خرید بلیت فردا صبح اومده بودن توی صف. ما حدود ساعت پنج عصر رسیدیم، هر روز دو نوبت بلیت فروخته میشه، صبح و بعد از ظهر.فروش بلیت بعد از ظهر از ساعت Unknownnoreply@blogger.com4tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-54459993422503342122008-03-09T02:37:00.002+00:002008-03-09T02:52:11.346+00:00وبلاگ نوشتن یا ننوشتن...؛مدتیه سرم خیلی با کار شلوغه، بدون استثنا هر شب دیر می رسم خونه و هر روز هر دقیقه رو نیاز دارم؛ فرصتی اگه می مونه رو همش ترجیح می دم دور از کامپیوتر بگذرونم؛ اینه که مدتهاست نه می رسم که وبلاگ بنویسم و نه بخونم. فکر می کردم وقتی بیایم این خونه و همه چیز روی روال بیافته می تونم برای خودم یک فرصت یکی دو ساعته در روز پیدا کنم برای اینترنت و وبلاگ... هنوز نشده؛ تا فرصتی پیدا Unknownnoreply@blogger.com6tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-85238216502029283732008-02-13T21:52:00.002+00:002008-02-13T21:57:37.247+00:00دو سه هفته گذشته رو دوباره مشغول اسباب کشی بودم... رفتیم به خونه جدیدمون...؛ خونه مشترک و جدیدمون رو دوست دارم و تازه یواش یواش داره روبراه میشه و شکل خونه میشه کم کمک؛ ولی از اسباب کشی خیلی بدم میاد؛ از وقتی اومدم انگلیس این سومین باره که دارم خونه عوض می کنم؛ اونم من که توی بیست و چند سال زندگی توی ایران فقط یک بار اسباب کشی به چشمم دیدم! نمی دونم این خصوصیت خانمهاست بیشتر یا نه؛ ولی خونه عوض Unknownnoreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-68193323817135236562008-02-10T17:27:00.000+00:002008-02-10T17:29:31.000+00:00باورم نمیشه پست قبلی این بوده و حالا باز عزیزی رو از دست دادیم... ؛از ته دل برای همه نزدیکترینهاش آرزوی صبر و آرامش دارم؛ بخصوص مادرش Unknownnoreply@blogger.com4tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-24089456391864985722008-01-17T01:21:00.000+00:002008-01-17T01:33:45.320+00:00دوری خیلی سخته؛ آدم دیرتر باور می کنه، اگه اصولا باورکردنی باشه... آرزوی ایران بودن یه دفعه یه شکل دیگه شده این چند روزه... ذهنم از تصویرها خالی نمیشه... مریم ، تصویر بابای نازنینت از جلوی چشمم کنار نمیره، خیلی یادشون هستم؛ یاد اون روزهای قدیمی، روزهای دانشگاه و مهربونیهاشون؛تحمل... کاش تحملش ممکن باشه براتون...؛ Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-84434748839996284512008-01-05T17:52:00.000+00:002008-01-05T17:59:41.985+00:00از لحظه ای که اومدم همه چیز به نظرم به هم ریخته... تمام بخش ما رو می خوان منتقل کنن به یک دفتر دیگه شرکت درست مرکز لندن و من سرگیجه گرفتم کلی؛ نمی دونم بالاخره چطور و کی آروم و قرار پیدا می کنیم اینجا... دنبال خونه می گردیم و تازه داشتیم حومه لندن رو (یک منطقه بخصوص رو ) قطعی می کردیم برای اجاره خونه که همه برنامه های درون-شرکتی به هم ریخت و حالا دوباره به فکر این هستیم که کجا خونه بگیریم بهتره..Unknownnoreply@blogger.com3tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-22778487366376727652007-12-30T22:11:00.000+00:002007-12-30T22:42:02.242+00:00من سه روز پیش ازدواج کردم؛ دلم می خواست قبل از اون روز لااقل چند خط بنویسم؛ ولی هیچ فرصت نشد...؛ روز بعد از عقدمون هم رفتیم یک ماه عسل یک و روز و نیمه شیراز که عالی بود؛ خوبترین بخش این سفر کوتاه ایرانم بود و بهترین ماه عسلی بود که ممکن بود داشته باشیم و من صدباره عاشق این شهر شدم؛ فردا هم دارم برمی گردم انگلیس و کلی دلخورم که چرا اینقدر وقت سریع گذشت و چرا نه فرصت تفریح و استراحت شد و نه فرصت Unknownnoreply@blogger.com16tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-51572002235372143822007-12-02T02:37:00.000+00:002007-12-02T04:26:53.531+00:00هفته هایکم - اینجا معمولا هوا ابری ست، یا اگه ابری ابری هم نباشد همیشه چند تکه ابر در آسمان هست که جلوی ستاره ها را بگیرد... شبهایی مثل امشب کم پیدا میشوند که هوا صاف صاف باشد؛ آنقدر که بشود ستاره ها را شمرد... و چقدر شب سرد پر ستاره قشنگی بود امشب؛دوم - خانم لویی بورژوا تنها زن هنرمندیست که می شناسم و توانسته است جسما و روحا تا سن خیلی بالا دوام بیاورد و کار کند و اینطور فعال کار کند. (البته به Unknownnoreply@blogger.com3tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-72688941316019450372007-11-02T01:43:00.000+00:002007-11-02T01:45:26.600+00:00یکم .دیشب رفتیم کنسرت محمدرضا لطفی توی لندن. بداهه نوازی بود به مناسب هشتصدمین سالگرد تولد مولانا. شب خیلی خوبی بود و کنسرت هم عالی بود... نمی دونم چه حکایتیه که اینجا اجرای ایرانی رفتن خیلی بیشتر می چسبه مثلا بی بی سی یک برنامه کمدی-خبری-سیاسی داره که با اخبار روز و مسئولین شوخی می کنه و مجری این برنامه هر دفعه یک نفره؛ و یکی دو شب پیش مجریش امید جلیلی بود و خیلی برنامه رو خوب اجرا کرد و کلی Unknownnoreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-18168122462801349122007-10-12T20:49:00.000+01:002007-10-12T22:25:29.899+01:00چرا دموکراسی؟ا «چرا دموکراسی» یک پروژه بین المللی است با یک ایده عالی: از فیلم برای آغاز یک گفتگو در مورد دموکراسی در سرتاسر جهان استفاده می شود. در اکتبر سال دوهزار و هفت (همین ماه) ده فیلم یک مستند ساعته که توسط فیلم سازان مطرح و مستقل جهان ساخته شده اند در سرتاسر دنیا به نمایش در می آیند، شبکه های تلویزیون محلی اکثر کشورها در همه قاره ها این فیلم ها را به نمایش در می آورند و پیش بینی میشود اینUnknownnoreply@blogger.com3tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-16396587565859684432007-10-07T00:10:00.000+01:002007-10-09T21:04:16.321+01:00جایزه استرلینگ ریبا (آی آر آی بی) امسال تعلق گرفت به موزه ادبیات مدرن کار معماران دیوید چیپرفیلد؛ با اینکه من برنامه معرفی بناها رو کامل دیدم ولی درست نتونستم درک کنم به چه دلایلی این کار به عنوان برترین کار معماری امسال انتخاب شد. جز توجه خاص به جزئیات معماری و البته شاید مهمتر، ساخته شدن در بودجه محدودکاندیداهای که من دوست داشتم (بین شش انتخاب برتر این دوره) مرمت و بازسازی ایستگاه قطار درزدن Unknownnoreply@blogger.com3tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-55350239983700681022007-09-20T23:07:00.001+01:002007-09-20T23:38:37.612+01:00بیستم سپتامبرامروز دقیقا دو سال میشه که من از تهران اومدم ... دو سال گذشت... عین برق و باد ... امروز یاد دو سال پیش بودم، یاد همه فکرها و دغدغه ها و شک ها و تردید ها، یاد اینکه چقدر سخت تصمیم گرفتم، یاد همه لحظات اضطراب سفر؛ یاد تلخی فرودگاه؛ و یاد اولین ورودم به این کشور... روزهای اول دانشگاه؛ الان که فکر می کنم احساس می کنم روزهای اول یک کم گیج بودم توی فضاها... طول کشید تا یواش یواش فضاهای بی Unknownnoreply@blogger.com4tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-67813883584137034862007-09-15T22:18:00.000+01:002007-09-15T23:12:43.713+01:00VOA هادی خرسندی، مصدق واز بیست و هشتم مرداد دیگه یک ماهی داره می گذره و من از اون روز همش فکر میکنم چند خطی راجع به موضوع کودتا و رسانه امروزی بنویسم جایی... و طبق معمول بخشی تنبلی و بخشی وقت کم، نشد. بخصوص که خوب نوشتن راجع به این موضوع کلی وقت می خواد و مطالعه ... تا اینکه چند روز پیش که هادی خرسندی مهمون صدای آمریکا بود؛ موضوع رو زنده کرد برام و اما قضیه: اخیرا مدتیه که از اطراف و اکناف Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-10744648770675027472007-09-13T00:13:00.000+01:002007-09-13T01:09:38.503+01:00احمدی نژاد در اخبار کانال چهار تلویزیون سراسری انگلیسمجری کانال چهار تلویزیون انگلیس جان اسنو رفته بود ایران که مستقیم و زنده با احمدی نژاد صحبت کنه . و چشمتون روز بد نبینه که این مصاحبه رو زنده دیدم و سرتاسر عذاب کشیدم علت اصلی عذاب کشیدن چی بود؟ مترجم ! برنامه ترجمه هم زمان داشت و ترجمه واقعا افتضاح بود . نه اینکه بگم لهجه بد بود یا بعضی کلمات غلط بود و ...؛ در این حد بد بود که نصف جمله ها Unknownnoreply@blogger.com4tag:blogger.com,1999:blog-3436545.post-72028940120124025782007-09-03T00:35:00.000+01:002007-09-03T01:18:44.297+01:00 یک کوچه باریک رو تصویر کنید توی شهر شلوغ لندن با اون همه ساختمونهای بلند، که می رسه به دو تا حیاط کوچیک تودرتو. وارد حیاط ها که میشین انگار دیگه اونجا این شهر نیست. حیاط اول یک باغ طراحی شده کوچیکه و وسط حیاط دوم یک چادر کوچیک (بافته شده از پشم بز) نصب هست که محل گردهم آییه آدمهاییه با عقاید و فرهنگ های مختلف برای تبادل نظر؛این دو تا حیاط حیاط های یک کلیسای قدیمی هستن که هزار سال عمر داره، Unknownnoreply@blogger.com5