Friday, March 28, 2003

شايد اين مقاله را خوانده باشيد. (جا کم بود، بقيه حرفهايي را که سنگينی می کرد را آوردم اينجا!!!)

در تحليل ها و نوشته های بيشتر سياسيون و تحليل گران امروز، بايد هميشه قبل از هر چيز به هدف توجه کرد، زيراکه همه کلمه ها، طوری کنار هم قرار می گيرند که هدف از پيش تعيين شده را نشانه بگيرند. نه اينکه ندانيم که اصول يک تحليل بی طرف، علمی و سالم اين نيست، بلکه بايد کمتر انتظار خواندن تحليلی سالم داشت و بيشتر در نظر داشت که نويسنده از پی پيش بينی کدام منفعت خود به نوشتن چنين متنی پرداخته است.
در اين ميان کلمات شما (جناب بهنود) گويي برای دو دسته گيرايي داشته و طوری آنها را رديف کرده ايد که به دلشان نشسته. دسته اول همان اپوزيسيونيست که شما به تنهايي به جای همه افرادش کار می کنيد (نقل به مضمون!) و فرشته نجاتش را هم به صورت ايالات متحده می بيند، و دسته دوم، ساده انگارانی که از يک بازی اينچنينی با کلمات چنان مشعوف می شوند که گمان می کنند بهترين تحليل عمرشان را خوانده اند! آنها استدلال های سطحی و در عين حال محافظه کارانه شما را که مثل کلافی بافته ايد می خوانند ، بدون توجه به اينکه نويسنده اين مطالب شخصيتی دارد، رويکردی و هدفی.

هيچ کس شرايط پيچيده و سخت جنگ در عراق را نفی نمی کند، در واقع کمتر کسی است که به عراق پس از جنگ فکر نکرده باشد. و کمتر کسی است (لااقل بين همسايگان عراق، يعنی ما) که يک بارهم که شده به موقعيت خاص مردم عراق فکر نکرده باشد و خود را به جای آنها نگذاشته باشد. موقعيت پيچيده ای که در آن مردم درمانده و از پا افتاده عراق، که هنوز گويي اندک ايمان و آرمانی برايشان مانده ، نمی دانند که چه بايد کرد. کشور را به بيگانه غير مسلمان بسپرند و به ديکتاتوری چند ساله خاتمه دهند(حتی اگر ديکتاتوری جديد بجای آن بخرند)، يا بايستند و بيش از پيش متحمل رنج شوند. مردمی که گويي بعد از همه ستم هايي که ديده اند هنوز غيرت حفظ کشورشان آنقدر باقيست که با اين همه بدبختی ها، مقاومت می کنند. (ولو اينکه جناب بهنود به شکل پيش پا افتاده ای تعصب مردان مسلمان عراقی را مسخره کنند و از غرور ويتنامی ها به مثابه تنها خبط زندگيشان نام ببرند که اگر از همان اول شکسته بودندش، حتما آلمان صنعتی امروز می شدند!! )

No comments: