Thursday, January 04, 2007

بازی شب یلدا: (مرسی از خانوم شین و آقای الف و کوروش و علجزیره فکر می کنم که من دیگه آخرین و آخرین نفری باشم که بازی می کنم توی وبلاگستان...، بالاخره لپ تاپ ها هم به مرخصی نیاز دارن!)


خیلی آسونه که من پنج تا موضوع بنویسم که شما در مورد من نمی دونین، ولی خیلی سخته که شبیه پنج تا اعتراف باشن این پنج نکته
ش1. عتراف کردن برای من مشکله، چون معمولا به تصویر بیرونیم زیاد اهمیت میدم
ش2. با اینکه از بیرون یک دختر قوی دیده میشم معمولا، ولی بیشتر از اندازه ای که فکر کنید حساس هستم؛ بخصوص در مورد بعضی مسائل و از جمله مهمترین هاشون روابطم با دوستام و مردمه. از این موضوع هم اصلا خوشحال نیستم! ترجیح میدم واقعا همونقدر قوی و محکم باشم که دیده میشم
ش3. من نه با زمان و نه با محیط امروزم، از خیلی نظرها نمی تونم کنار بیام؛ (شاید باید سالها قبل به دنیا می اومدم!) مثلا نمی تونم درک کنم چطور میشه از پارتنرهای متعدد حرف زد، حتی غیر هم زمان! (دیگه بگذریم از پارتنرهایی با جنسهای مختلف!!)
ش4. من خیلی با آرزوهام زندگی می کنم، همیشه لحظاتی رو ناخواسته مشغول آرزوهام هستم برای آینده. هرچقدر سنم بیشتر میشه این موضوع کم که نمیشه هیچی، تشدید هم میشه کلی
ش5. حالا که تا این سن و سال (یک اعترافم هم همینه که هیچ دوست ندارم سنم رو به خودم حتی یادآوری کنم!؛ اصلا نفهمیدم چطوری گذشته و برای من انگار هنوز درست اول جوونیه، مثل هجده سالگی و اول رویا پردازی برای آینده!) هنوز نمی دونم آیا من مهندس هستم یا آرشیتکت، باید اعتراف کنم شاید دیگه تا آخر عمرم هم اینو نفهمم!

No comments: