Tuesday, March 02, 2004

بهنود پروژه شده است. می خواهد ديگر ننويسد ...

از اين سخت تر و بدتر نمی شود که آدمی در آن طرف دنيا، تنها از نوشتن در سايت شخصی خودش هم بهراسد... از کامنت ها بهراسد. اگرچه شدت اين هراس و مقاومت نسبت به آن ، بستگی به هزار و يک نکته مختلف دارد.

آزادی نيست. مثل روز روشن است . آنچه برای من مثل روز روشن نيست، اين است که اصولا در هيچ کجای دنيا ، حتی آنجاها که مهد دموکراسی خوانندش، آزادی هست؟ نه آزادی ظاهری، آنچه ذاتا آزادی است.

بهنود در يکی از نوشته هايش ( که دلم می خواست من نوشته باشمش، به عنوان يک زن، برای ادای دين به نماينده منتخبم، خانم حقيقت جو، که الحق شيرزنی بود در ميان همه نمايندگان مجلس ششم...) نوشته است:

ديروز و امروز که خبر استعفای پرشور خانم فاطمه حقيقت جو را خواندم. تمام وجودم را شادی گرفت همان کاری بود که انتظار داشتم و از جوانان ايران بر می آيد.(...)
خانم حقيقت جو که هم سن دختر من است از همان اول که به رای دانشجويان و به عنوان نماينده جنبش دانشجوئی ايران قدم به مجلس گذاشت همان جائی نشست که در سال های پيش مردان برجسته ای نشسته بودند، ننشست جای سناتورهای متملق. به رائی که مردم به او داده بودند پشت نکرد، برای ماندن روی آن صندلی ها باج نداد و نامش به عنوان نماينده ای از نسل جوان آزادی خواه ايران در يادها می ماند.(...)
اما راهی که خانم حقيقت جو برگزيد راهی است که او را نماينده دائمی قلب های مردم ايران کرد و در همين مقام نگاه می دارد تا نوبت برسد. (...)

No comments: