Wednesday, February 05, 2003



حاصل چند ساعت جلوی کانال ار-تی-ال نشستن اينه که بفهمم که مسائل مردمی که آريايي هستند، ولی اينقدر با ما فرق دارند چيه، نگرانيهاشون چيه...برنامه جالبی هست که دادگاهها رو نشون ميده. هر بار چند دادگاه پشت سر هم .
(طرز فکر فرق داره؟! نه، ديد به زندگی اصلا فرق داره. معنای همه چيز فرق می کنه، معنای همه چيز)

دادگاه اول - دختر حدود 23-24 ساله زيبايي متهم است که از پشت سر به دختر ديگری ضربه ای زده و باعث شده بينی او بشکند. هر دو دختر مدل هستندو دختری که متهم است، رتبه اول مسابقات مدلهای امسال را بدست آورده. شاکی معتقد است که دختر او را زده تا خودش موفق به کسب جايزه شود. چون با توجه به سن او، آخرين شانس او برای کسب مقام اول امسال بوده است! متهم می گويد که در روز موعود با دوست پسرش بوده و کتک زدن را هم انکار می کند. دوست پسر را به جايگاه می خوانند و او ابتدا همه چيز را تاييد می کند ، بله، آنها با هم بوده اند و دوست دختر او هم اهل اين کارها نيست. اما با ورود شاهد بعدی آنها دعوايشان می شود و دوست پسر دفعتا همه چيز را انکار می کند، و اقرار می کند که اصلا خود دوست دخترش برايش تعريف کرده که اين کار کار او بوده!
دادگاه دوم - پسر جوان، حدود 22 ساله متهم است که دوست دخترش را کتک زده است. شرح ماجرا اين است که پسرک وقتی وارد خانه می شود دوست دخترش را در حال بوسيدن پدرش می بيند، عصبانی می شود و او را می زند. دوست دختر (پر رو) از او شکايت کرده است. در عين حال او حامله است(ماههای اول) و می گويد خيلی از اين برخورد دوستش شکه شده است. توضيح او برای بوسيدن پدر دوستش اين است که ، ناگهان، پيش آمد... ناخواسته بود و ...پدر به جايگاه می آيد ، از پسرش معذرت خواهی می کند و مي گويد پيش آمده...(پسرک مرتب می گويد: پدر خود آدم... پدر خود آدم... تو مثلا پدر منی) دادگاه همچنان پسر را بخاطر زدن يک ضربه به دختر مجرم می داند.تا يک شاهد جديد وارد می شود: دختری 9 ساله همسايه که روزها بعد از مدرسه در حياط جلوی منزل بازی می کند: او می گويد من بارها ديده ام که وقتی پسرک خانه نيست، دختر به خانه آنها می رود دختر با زبان کودکانه و با تعجب می گويد، من تعجب می کردم، چون فکر می کردم دختر دوست پسرک است، نه دوست پدر! در اينجا پسرک به پدرش می گويد اي خوک کثيف! و آرام آرام اشک در چشمهايش جمع می شود. او مستاصل است. به دختر می گويد ، اما بچه ما به دنيا می آيد. دختر می گويد: من نمی دانم او بچه توست يا پدرت! و دست پدر را به دست گرفته می فشارد!! پدر به حالت عذر خواهی به پسرش می گويد من تو را دوست دارم، ولی چه کنم که دختر را هم دوست دارم!

ببخشيد، هنوز 4-5 تا دادگاه ديگه مونده که ننوشتم و دوست داشتم بنويسم، ولی فکر می کنم نحوه توصيف و نگارشم خوب نبود،چون خودم حالم بد شد از اين حرفها! ولی همه شون واقعيت دارن، و حتی کسی توی دادگاه تعجب هم نمی کرد.در يک دادگاه ديگه ، زن و مردی که طلاق گرفته بودند سر بچه شان دعوايشان بود. به عنوان شاهد بهترين دوست زن و بهترين دوست مرد به جايگاه احظار شدند. و باز از پي يک مشاجره کوتاه، معلوم شد که بچه اصلا بچه مرد نيست! بلکه بچه بهترين دوست اوست!!! و باز بهانه های زن و فحش های مرد به بهترين دوستش!!! در دادگاه ديگه، دعوا بر سر بچه ای است که به علت اينکه پدرش بد مست است، دادگاه سرپرستی اش را به خانواده ديگری سپرده.
در دادگاه ديگه، مدعی العموم دختری رو با مواد مخدر دستگير کرده که مواد هم مصرف کرده بوده، در دادگاه معلوم ميشه که نامادری دختر ، او رو از 11 سالگی مجبور می کرده که براش مواد مخدر بخره و خودش هم ...در دادگاه بعدی پسر 16 ساله ای متهم شده که دخل مغازه صاحب کارش را خالی کرده. پسرک در دادگاه قسم می خوره که اين کار رو نکرده . در ضمن اعتراف می کنه که رئيسش اون رو وادار می کرده که باهاش روابط جنسی داشته باشه و به اخراج تهديدش می کرده. شوهر32 ساله رييس به جايگاه می ياد و می گه دزدی کار پسره است. قاضی راجع به ماجرای روابط جنسی می پرسه، مرد می گه: با زن من؟ امکان نداره. خود رييس که يک زن 42 ساله است به جايگاه می ياد و می گه که من ازاين پسر خيلی هم راضی ام، امکان نداره دزد باشه. بعد می گه: البته که من باهاش رابطه جنسی دارم، شوهرم هم می دونه!( آقا، به کی بگم، چه جوری بگم، اين موضوع برای هيچ کدوم از حضار عجيب نبووووووووووود!) معلوم می شه شوهر رئيس چون از اين موضوع ناراحته و کاری نمی تونه بکنه!!، پسره رو به دزدی متهم می کنه، بلکه اخراج بشه!!!

ای بابا، حالمون بد شد به خدا! با اين وصف، من ديگه قبول ندارم که بگن : وضع جامعه خودمون هم خرابه، منتها فقط رو نمی شه! همين که قبح خيلی چيزها نريخته خودش خيليه. ولی متاسفم که گويا ما هم اول همين راهيم. بعدش هم، قبول ندارم که بگن: اينها فقط مال يک قشر خاص جامعه است، اصلا اينطور نيست. توی اين آدمها از راننده کامين گرفته، تا آرشيتکت و دکتر بودند. با همه نوع قيافه و همه نوع سطح در آمد.

No comments: