زويا پيرزاد ارمنی است؟ تا همين چند روز پيش هنوز کتابی از نوشته هايش نخوانده بودم. يک روز مانده به عيد پاک و چراغها را من خاموش می کنم را با هم خواندم. هر دو کتاب قوی بودند. چراغها را من خاموش می کنم زويا پيرزاد لياقت جايزه هايي را که گرفت داشت. ولو بعضی بگويند که " گويي انتخاب کتابهای زويا پيرزاد برايشان بی خطر تر است" . (اولين بار بود که عکس و گزارشی از زويا پيرزاد می ديدم، البته در روزنامه همشهری هم چاپ شده)
کتاب را بدون اينکه رها کنم از دو شب تا هفت صبح خواندم. داستان کشش و جذابيت خوبی برای خواننده دارد. ( نمی دانم خواننده های مرد هم همين نظر را دارند يا نه. ) و برای من جالب است که برداشت خواننده مرد و خواننده زن، از نکات ظريفی که در کتاب مطرح شده، متفاوت است. همانطور که در زندگی روزمره برداشت آنها از همه چيز متفاوت است.
يکی از نکات مهم در مورد اين کتاب، اين است که به نظر می رسد نقطه عطفی است از يک رمان خوب و هم زمان پر فروش. مشکلی که هميشه اهالی ادبيات را آزرده می کرد، اين بود که چطور نويسنده های خوب ما، خوب می نويسند ولی نمی توانند علاقه عامه را به خود جلب کنند که چه نوع رمانی می تواند اين فاصله را پر کند. هم اهالی ادب را جذب کند، هم عامه مردم را. و بر خلاف بسياری از رمانهای پر فروش ، سطحی و مبتذل نباشد. کتاب قبل از اينکه برای بار سوم، کتاب منتخب سال شناخته شود (و اين بار توسط وزارت ارشاد) به چاپ هفتم و هشتم رسيده بود.
Monday, February 10, 2003
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment