از دفعه پیش که نوشتم اینقدر اتفاقها افتاده که نمی دونم از کجا شروع کنم و اصلا باید شروع کنم به نوشتنشون؟
نمی دونم شاید پیش تر هم نوشته باشم... اینجا شتاب زندگی خیلی بیشتره انگار از ایران. یک سال و یک ماهه اینجام و مشابه کارهایی که توی این مدت انجام دادم توی ایران لااقل سه سالی طول می کشید! باورم نمیشه خودم
کارم خیلی هیجان انگیزه و حتما باید سر فرصت در موردش بنویسم. بخصوص برای اونایی که معماری رو بهترین انتخاب رشته می دونن ! لندن هم برعکس تصویری که از سفرهای کوتاهم داشتم شهر خیلی جالب و دیدنی ایه. اگرچه فرصتی برای تفریح و دیدن شهر باقی نمی مونه توی این سیستم
فعلا فقط اینو بگم که چند روز پیش هاید پارک رو دیدم برای اولین بار همراه دوستم و از همون اول گشتیم دنبال محل سخنرانی ها. وقتی پیداش کردیم باورمون نمیشد؛ یک شبه کافه اونجا بود که بالاش نوشته بود محل سخنرانی و هر چی گشتیم خبری از سخنران و سخنرانی نبود. البته صندلی های راحتی که آدم باید روش بشینه و قاعدتا سخنرانی گوش کنه بودن ولی مردم روشون نشسته بودن آفتاب می گرفتن! باید بیشتر بهش سر بزنم و ببینم هنوز سنت قدیمیشون زنده است توی هایدپارک یا نه
این پست رو یک کم هول هولکی نوشتم. می خواستم سر فرصت بنویسم؛ ولی خوب مژگان خانوم و بقیه دوستانن دیگه. باید گوش کرد
No comments:
Post a Comment