Thursday, February 19, 2004

بغض نسل ما

احساس می کنم چيزی گلويم را فشار می دهد. آنقدر که ديگر حتی نمی توانم دست و پا بزنم و تقلا کنم. روزنامه شرق و روزنامه ياس نو توقيف شده اند و به جمع رفتگان پيوستند. فردا روز انتخ-ص-ابات است. نمايندگانی که من انتخابشان کرده ام، همگی معترضند. تقلا می کنند، بی آنکه کسی پشتيبانی شان کند. نمايندگانی که من انتخاب کرده ام ايستاده اند و حرفهايی را می زنند، که من دلم می خواهد گفته شود. حرفهايی که اگر روزنامه ای چاپشان کند، محکوم به فناست.
در مجلس بعدی من نماينده ای ندارم. نماينده ای ندارم که نقدش کنم -که چرا محافظه کارانه عمل می کند-. نماينده ای ندارم که انتظاری از او داشته باشم.اين اتفاق کمی نيست. تازه می خواستيم آرام آرام مزه جمهوری را بچشيم که پاسخ پيش از موعد داده شد به سنخيت داشتن جمهوری و آزادی با نظام فعلی ما.
هنوز می توان خوشبينانه نگاه کرد به اتفاقات، می توان اتفاقات امروز را به شمشير از رو بستن عده ای تعبير کرد ، که نهايتا باعث تسريع روند اصلاحات خواهد شد. می توان خوشبين بود که اشکالات اساسی قانون اساسی و نظاممان آشکار شد، نه برای ما، که برای دنيا. می توان خوشبين بود که بعد از اين چند سالی که از تشکيل احزاب مختلف در ايران گذشته، امروز مردم احزاب مختلف را شناختند و تشخيص دادند که به کدام حزب و گروه می توان اعتماد کرد. مجاهدين و مشارکت، اين بار سر فرود نياوردند و تا آخر شرکت در انتخابات را تحريم کردند.

حس می کنم مردم بی تفاوتند و اين بيشتر آزارم می دهد. نسلهای قبل از ما خسته اند و گرفتار. نسلهای بعد از ما بی تفاوتند . انگار کسی اعتراضی ندارد. از وقتی در ايران دانشگاه داريم، در هيچ برهه زمانی دانشجوها و دانشگاه ها اينقدر انفعالی عمل نکرده اند. نسل ما، نسلی بود که 18 تير را تجربه کرد ، اما انگار دانشگاه ها کم کم فعاليتهای سياسی و حتی اجتماعی دانشجويان را، پس از نسل ما بدرقه کردند.

يکی دو روز پيش در عرض چند ساعت، بيشتر از 15 بار روی مبايلم اين پيغام را دريافت کردم: صندوق های انتخابات در روز جمعه، تابوت آزادي اند. در تشييع جنازه آزادی شرکت نکنيم ...
اما کاش بجای اينکه من اين پيغام را 15 بار دريافت کنم، مردم شهرستان های کوچک تر و روستاها هر کدام يک بار آن را دريافت می کردند.آنها تلويزيون نگاه می کنند. رسانه ملی! (جلوی تلويزيون نشستن،اين روز ها برايم يک نوع عذاب خودخواسته محسوب می شود.) اما حتی اگر آن رسانه هم نتواند نظر آقایان را برآورده کند، گفته می شود شش ميليون شناسنامه جعلی برای استفاده در انتخابات موجود است.

امروز روزنامه هايی را که هر روز صبح بدون استثناء ، روی ميز خانه مان می ديدم، بسته اند.

No comments: