بیشتر از چهل روز گذشت .. چهل روز تلخ و سیاه، ولی در عین حال پر از امید؛ چهل روز پر از نگرانی و التهاب... سخت ترین روزهای عمر من بیرون از وطنم؛ حتی روزهای اول هم که از ایران خارج شده بودم هیچ وقت به این شدت احساس دلتنگی نمی کردم؛
دلتنگ ایران بودن؛ نه اینکه کمکی از دستم بربیاد، نه؛ همینکه همراه دوستانم باشم همراه مردم باشم؛ همینکه هوای دودگرفته تهران رو تنفس کنم ، همین که باشم، این روزها باشم توی ایران، همین کافی بود...؛
تمام این روزها مثل آدمهای مسخ شده بودم، دوخته شده به اینترنت و دنبال کوچکترین خبری که از ایران یا از دوستان برسه؛ تمام این روزها زندگی دیگه ای نداشتم جز صفحه مانیتور و نگاه کردن به صفحه مانیتور پر از دلهره و گاه با امید؛ بدترین قسمت ماجرا احساس پوچی و بیهودگی عجیبیه که دارم ... و اینکه کمتر کاری هست که این طرف بتونه کمکی باشه به دوستانمون...؛
شبها خوابهای عجیب میبینم همه اش خواب می بینم که با مردمم و میان مردم. خواب درگیری هم می بینم گاهی...دو نفر از دوستام تا بحال بهم گفتن که هیچ تجربه ای مثل همراه بودن با چند میلیون آدم توی خیابون نیست؛ از روزهای اخیر البته هیچ کس مثبت یاد نمی کنه ولی حتی دلم می خواست همین روزها هم باشم توی خیابونهای تهران ؛
دیروز باید جایی میرفتم و چندین ساعت پیش از بیرون رفتن مشغول دنبال کردن اخبار لحظه به لحظه از ایران بودم و دیدن فیلمها؛ وقتی از در رفتم بیرون تا یه مدتی گیج بودم، انگار حس محیط رو کاملا از دست داده بودم؛ یک آقایی با چتر بلندش از کنارم رد شد و من ناخودآگاه فکر کرده بودم اون باتومه؛ همش منتظر دعوا و کتک زدن بودم توی خیابون، دقایقی رو مجبور شدم تمرکز کنم که یادم بیاد اینجا ایران نیست، خبری از باتوم نیست و همه جا امنه...؛ چه بی انصافی ای؛ چرا اینجا امنه ولی هم میهن های من؛ دوستای عزیز من احساس نا امنی باید بکنن فقط بخاطر یک اعتراض ساده...؛
خبرهایی که این مدت شنیدیم اونقدر وحشتناک بودن که هیچ وقت تصور نمی کردم اینقدر فاجعه راه بیافته توی کشورم؛ از اون طرف امید و مهری که شنیدیم بین مردم شکل گرفته هم خیلی بی نظیره؛
به امید روزهای سپید
پس نوشت: حس می کردم وبلاگم کاملا مرده، حتی همین الان هم همین حس رو دارم، ولی از اون طرف اینقدر حسهای عجیبی دارم و اونقدر برای کاغذ رو خط خطی کردن بی حوصله ام که چاره ای ندیدم جز دوباره سراغ وبلاگم اومدن... ؛
12 comments:
مي فهمم كه چقدر سخته از دور شنيدن و ديدن و خوندن در مورد اينكه چه اتفاقي داره تو ايران مي افته.
راستش براي خود ما هم وسطش هستيم، خيلي روشن نيست كه چه خبره.
تنها خبري كه هست، ظلمه و خشونت غير انساني از يك طرف و از طرف ديگه رشد عقلي ، اجتماعي و انسانيتيكه بي نظيره. از خودم مي پرسم اين همه انسان دوست داشتني كجاي اين شهر دود زده ما گم بودند، اين همه آدم شجاع، اين همه آدم فهميده و مي پرسم چطور اين جمعيت همه شان انگار يك فكر دارند، هماهنگ هستند و به يك زبان حرف مي زنند.
از يك طرف اين همه وحشي گري، روح آدم را مي خراشد و از طرف ديگه، اگه نتيجه نهايي مثبتي بدست بياد، خوشحال خواهم بود كه اين روزها رو زندگي كردم.
آرام باش اینجا همه چیز امنه ,امن انقدر که میخوای از خوشی گریه کنی
نچ!ء
وبلاگت نمرده!ء
چون من الان بهش سر زدم!ء
و خوندم غصه ها و امید هاتو .. کلا هرکی هرجا هست دوست داره برگرده به شرایطی دیگه .. منم الان دوستدارم جای تو؛ جایی بیرون ِ این هوای خفه که بوی مرگ میده باشم
...
سلام
خیلی سخت
تازه فکرشو کن اینجا تلفن و اینترت هم قطع بود
ولی اصلا روزهای خوبی نبود
خیلی بد بود
کاش دیگه نشه
هنوزم واسه ی من یه کابوس خیر قابل باوره می فهمی نمی شه پذیرفت
البته الان دیگه آرومه
البته تا روز قدس !!!!!معلوم نیت چی بشه
ولی این شلوغی دودش توی چشم همه می ره
همه ضرر کردیم
موفق باشید
با سلام.
پس چرا دوباره نمینویسی.منتظرم نظرشمارا درباره سوالم بدونم.
ممنون از شما که برای ما افتخارید.
.
.
.
درود :)
نه، وبلاگت نمرده. مهم نیست حتی اگه سالی یه پست بذاری توش، بازم زنده است.
سلام نازلی جان
من اگه از ایران برم هرگز دلتنگش نمیشم
میشه دوس شیم با هم ؟
I love your blog.. very nice colors & theme. Did you make this website yourself or did you hire
someone to do it for you? Plz reply as I'm looking to construct my own blog and would like to know where u got this from. thank you
Feel free to visit my page - pet care
I've been browsing online more than three hours today, yet I never found any interesting article like yours. It is pretty worth enough for me. In my opinion, if all web owners and bloggers made good content as you did, the web will be much more useful than ever before.
Check out my site - fred marvin associates
Today, I went to the beach with my children. I found a sea shell and gave it to my 4 year old daughter and said "You can hear the ocean if you put this to your ear." She put the
shell to her ear and screamed. There was a hermit crab inside
and it pinched her ear. She never wants to go back!
LoL I know this is entirely off topic but I had
to tell someone!
Feel free to visit my homepage 65 Stability Ball
That is very attention-grabbing, You're a very skilled blogger. I've
joined your rss feed and look forward to in search of
extra of your great post. Also, I've shared your website in my social networks
Here is my web blog ... mazda rx 8 gt
Definitely believe that which you stated. Your favorite justification seemed to be on the web the easiest thing to be aware of.
I say to you, I certainly get annoyed while people consider worries that they plainly do not know about.
You managed to hit the nail upon the top as well as defined out the whole thing without having side effect ,
people can take a signal. Will probably be back to get more.
Thanks
my webpage :: 2004 mazda rx8 for sale
Post a Comment