واقعا بعضی وقتها از بی نظمی هایی که توی بعضی سرویس های اینجا پیش میاد آدم کلافه میشه. کلافه! دیگه فکر می کنم یک ماه و نیم شده که توی خونه جدید زندگی می کنم و هنوز شرکت مربوطه سرویس تلفن و اینترنت منو وصل نکرده. منم با وجود اینکه سعی کردم پیگیری کنم؛ (بعله، اینجا هم بعضی وقتها اگه پیگیری نکنین کارتون به هیچ وجه پیش نمیره)ولی انگار چندان فایده ای نداشته... خلاصه اش اینکه دسترسی م به اینترنت فقط محدود به ساعات کاره که اونم معمولا خود کار اونقدر فشرده است که فرصتی برای چیزی نمی ذاره
احساس می کنم ارتباطم با ایران واقعا دو سه هفته است قطع شده ... نوشته های مهاجرت رو توی وبلاگ های دوستان سریع دنبال می کردم ؛ شکیبا نوشته بود تصویر وطن منجمن میشه توی ذهن مهاجر ها؛ این چند روز که دسترسیم به اینترنت محدود بود به نظرم واقعا درک کردم چطور این اتفاق برای مهاجرین سالهای قبل می افتاده. سرعت تغییرات به خصوص این روزها به نظرم زیاد میاد و واقعا دنبال نکردن خبرها و نخوندن وبلاگ ها سخته برام
از اون طرف دارم سعی میکنم روی یک بخش تخصصی کارم تمرکز کنم و به زودی یک امتحان دارم
بعدش هم برنامه سفر دوباره به ایران...
خلاصه اینکه: من هنوز هستم