ف .ميم .الف. مال من است. يک بار و برای هميشه از تو خارج شده است. حتی شايد حواست نبوده وقتی می بخشيديش. اما حالا ديگر مال من است.
سخن از قرابت عشق و زنجير يا عشق و رهايی نيست. سخن حتی از تعلق خاطر هم نيست. سخن از خوشبختی داشتنش است. شادی داشتن ف.ميم.الف ، برای خودم.
ف.ميم.الف ديگر مال تو نيست.از تو خارج شده. تو مولفش بودی يا خالقش، يا هرچه، اين ديگرمهم نيست. حالا مال من است که خواندمش، و آنقدر دوست داشتمش که هزاران بار به آن برگشتم، و هزاران معنی اش دادم، و هزاران بار تکرارش کردم برای خودم و برای تو. حالا مال من است ف.ميم.الف.
نمی دانم در آن لحظه که بازيگوشانه و با سرخوشی خلقش کردی ، می دانستی چه می کنی يا نه.حتما نمی دانستی. نمی دانستی که بزرگ می شود ، که اينقدر معنی پيدا می کند، که اينقدر تاثير می گذارد، که برای فقط يک بار خوانده شدن خلق نشده، که می رود توی دل من و همان جا، جاخوش میکند...
ف.ميم.الف. مال من است. برای هميشه مال من است.
Sunday, June 13, 2004
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment