به همين دليل، می خوام راجع به خوبهاش هم بنويسم، اگرچه مطمئنا دائمی نيست ...
در حاشيه کنسرت شجريان ، اجرا به نفع زلزله زدگان بم:
* عجب کنسرتی بود، واقعا عالی بود...
* از صدای بی نظير شجريان و مهارت بی حد نوازندگانش که بگذريم (عليزاده و کلهر) بايد بگم نسبت به کنسرت های سنتی که توی سالهای اخير گهگاهی رفتم، اجرا و خدمات کيفيت بالاتری داشتند،جزء مرتب ترين کنسرت ها بود. صدابرداری، فيلمبرداری، پخش مدار بسته روی منيتور های سالن ، نورپردازی، طراحی صحنه و ... همه نسبت به بقيه کنسرت ها خوب کار شده بود.
* با اينکه قبلا صدای همايون شجريان رو شنيده بودم ،بازم اولين باری که توی کنسرت شروع کرد به خوندن شوکه شدم. مونيتور نشون می داد که همايون شجريان همراهی می کنه، صدا اما صدای محمد رضا شجريان بود... گم در صدای پدر ! درسته، واقعا به پحتگی و وسعت صدای شجريان نيست صدای پسرش، ولی خيلی خوب امشب قابليت های صداش رو نشون داد...
* عليزاده و کلهر طبق معمول ، خيلی عالی کار کردند؛ شنيدن و ديدن هم نوازيشون واقعا لذت بخشه،
* دوربين های مداربسته، توی تماشاچی ها روی صورت آشناها زوم می کردند که از اون ميون از همه جالب تر ، سايه بود. فکر نمی کردم ايران باشه و از ديدنش تعجب کردم ...بخشی از شعر اجرای امشب از سايه بود.
* سالن مملو از آدم بود، ولی نظمی وجود داشت که باعث می شد شلوغی ناراحت کننده نباشه ...سالن 5000 نفره و بسيار بزرگه. بخشی که رو به پشت صحنه داشت بسته شده بود و بنابراين چيزی نزديک به 4000 نفر جای تماشاچی وجود داشت که پر شده بود. دم در سالن ازدحام بود و پليس حاضر بود تا جمعيت رو راهنمايي کنه...
* من از سالن وزرات کشور اصلا خوشم نمياد، آخه آدم با اين عظمت سالن طراحی کنه و بسازه، به اين زشتی؟ داخل سالن اصلا قشنگ نيست، طراحی داخلی واقعا ضعيفی داره. ورودی ها و خروجی ها متناسب با تعداد آدمها طراحی نشدن. سيستم صوتی نداره سالن، برای سالن به اين بزرگی مجبور شده بودند سيستمهای صوتی به چه عظمتی به صورت موقت حمل کنن وبيارن توی سالن. خارج ساختمان هيچ فکری برای عبور و مرور نشده، حتی ساعت 1 شب که هيچ کس از خيابان فاطمی عبور نمی کنه ، می تونست اونجا ترافيک ايجاد بشه، چه برسه به سر شب. مشکل ترافيک و پارکينگ برای اين سالن مشکل بزرگیه
* محمد رضا شجريان جوانتر شده بود... لبته به لطايف الحيلی ...
*ميانگين سن تماشاچی ها از کنسرتهايي که اخيرا رفته بودم بالاتر بود، ولی از اونچه که انتظار داشتم پايين تر بود. راستش فکر نمی کردم هنوز اينقدر جوون علاقمند به موسيقی سنتی داشته باشيم... البته خداييش از نسل سوم ما خبری نبود، يعنی از بچه های دبيرستانی يا اوايل دانشگاه ... اما سالن طور خوبی بود، همه خيلی با فرهنگ بودن نمی دونم چرا! و البته خيلی هم علاقمند
* راستی! اصلا يادم رفت بگم برنامه چي یود! بخش اول دستگاه نوا و کردبيات بود ، تصنيف دل ديوانه، تصنيف بی همگان، و آواز کرد بيات و ... بخش دوم دستگاه راست پنجگاه بود با تصنيف های سمن بويان و فرياد و بوسه های باران و ...در نهايت به عنوان بيز مرغ سحر رو خوندن، و چه خوندنی ، و مردم همراهی کردن
* جای دوستانی که نتونستن بيان ، مخصوصا آلما خانوم واقعا خالی بود ...
Friday, January 16, 2004
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment