تاتر خشمگينان، که کار کشور آلمان بود رو ديدم. اول که دست تاتر شهر درد نکنه که يک دونه تابلو کوچيک بالای صحنه گذاشته که کار ترجم همزمان رو انجام بده.( اگر چه چندان هم همزمان نبود! ) از تاتر که اومدم بيرون فکر کردم اين مزخرف چی بود. همون لحظه البته فکرم توسط همراه عزيزم اصلاح شد:" تاتر بدی هم نبود، ريشه های خشونت توی اروپا رو نشون می داد و ..."تاتر خيلی طولانی بود و برای بيننده ای که هيچ ارتباط نزديکی نمی تونست با تاتر برقرار کنه، خسته کننده بود. نمی تونست ارتباط بر قرار کنه، چون فرهنگ ها مون خيلی فرق داره. تاتر راجع به خشونت بود، مخصوصا در ميدانهای ورزش و فوتبال. يک گروه خشن و خرابکار تماشاچی رو معرفی می کردکه 7-8 نفر عضو اصلی داشت و بعد، هر کدوم از زندگيشون می گفتن. جايي يکيشون گفت: خشونت توی خون ماست. وقتی هنوز پسر مدرسه ای هستي، يکی دوچرخه ت رو با قلدری می گيره و می بره. اگه بری بگی بابا دوچرخه م رو بردن، می زنه در گوشت می گه بردن که بردن يا اگه شانس بياری، می گه مشکل خودته، خودت هم بايد حلش کنی.جای ديگه اونا توضيح می دن که زندگی شون همه اش خشونته. خشونت توی زندگی شون فقط تفريح نيست، فقط برای آزاد کردن انرژی های ذخيره شده نيست، بلکه همه چيزه!
Wednesday, February 05, 2003
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment