اين نمايشنامه سه زن بلند بالا عجب نمايشنامه ايه؛ می تونم بگم فوق العاده ست !خيلی وقته چاپ شده، جز نمايشنامه های برگزيده 90 ، يک تجربه چاپش کرده. اگه نخوندينش، بخونينش!
و اما ،اگه نادر بخواد نظر بنويسه، بنده حاضرم شخصا برم به جنگ جناب لولو (!) و محتويات شکمش رو در بيارم . راستش بخاطر همين نظر نداده کلی غصه خوردم که گذاشتم لولو نوشته ام رو ببره !
و يک امای ديگه : آقا ، راستش رو بگم، به نظر من آدمی نيست که توی زندگيش غم نباشه، يا بتونه هميشه سرحال و بی مشکل باشه، يعنی اگه باشه، اون ديگه آدم نيست. حتی تلاش زياد برای اينجور تظاهر کردن، و اينجور بودن هم از ديد من مثبت نيست،به خيلی دلايل.منتها اينکه چقدر به خودتون حق بدين که بخش منفی زندگی تون رو به بقيه منتقل کنين بحثش جداست و مطمئنا نظرها هم بسيار مختلف.
در مورد من، واقعا عمل نوشتن فقط در دو زمان برام درونی می شه : اول وقتی که خيلی غمگينم و زندگی به کامم نيست، و دوم وقتی که خيلی گيجم و دلم می خواد ترتيب بدم به همه چيز. کم پيش مياد بجز اين دو حالت ، هوس نوشتن کنم .
خوشبختانه، وبلاگ هم خوندنش کاملا اختياريه ديگه !
پ.ن : نادر، برم سراغ لولو هه ؟ مثل اينکه همين يک نوشته ام ترجمه نمی خواسته تا حالا، آره؟
Wednesday, July 30, 2003
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment